سنبله

بانوی شهریور

سنبله

بانوی شهریور

(5) یا للعجب!

زنگ زده میگه:

پسرم خیلی سفیده! اگه دختر شمام سفیده که ما مزاحم نشیم

آخه پس فردا بخوان بچه دار بشن، بچه شون میشه شیر برنج!!

مامان گفت:

پس مزاحم نشین!:))))

دوباره فرداش زنگ زد عجز و التماس که حالا ما بیاییم ببینیم چی میشه

مهم عاقبت به خیریه و ال و بل و جیمبل!

- بهله بهله!

عارضم خدمتتون که؛

اومدن!!

حقیقت؛ پسره دوی بعد از نصفه شب (!!!) بود

یحتمل مامانه کور رنگی داشته بنده خدا

ترسیدم پس فردا بخوایم بچه دار شیم

بچه مون بشه نوشابه کوکاکولا!! 

 

 

* مثل بادبادک باش؛

با اینکه می داند زندگی اش به نخی بند است

اما همچنان در آسمان می خندد و می رقصد...

 

** دارم تمهیدات یه سفر مجردی رو می چینم

الان این آیکونی ام :))) ذوقمرگ شدگی شدید!

 

نظرات 6 + ارسال نظر

یکی به من بگه اینجا کجاست؟ :نیشخند:

اینجا همونجاست

یعنی عااااااااششششششششششق تیکه ی دو بعد نصفه شبت شدم...خدا نکششتت سنبله

خخخخ
خدا شما رو هم نکشه

فاطمه 1393/02/18 ساعت 17:49 http://elaheye70baran

حقا که عنوان خوبی برا پستت گذاشتی ...
یا للعجب ...

هههه
اره دیگه

زهی 1393/02/17 ساعت 21:24 http://Zohi-zendegi.blogsky.com

دوی بعد از نصفه شب
کاش منم بتونم ی نه بگم

سنبله جان لینکت کردم فدات شم
بیشتر بهم سر بزن

ههههه
ای جانم
حتما گلی

دوی بعد از نیمه شب :))))))

عزیزم کوکاکولا رو بیخیال، مهم عاقبت به خیریه :))

بله دخترم
بخاطر مسائل دیگه ای قبول نکردم
نه صرفا این

زکیه 1393/02/17 ساعت 00:00

دوی بعد از نصفه شب ..! :)))

والا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.