زنگ زده میگه:
پسرم خیلی سفیده! اگه دختر شمام سفیده که ما مزاحم نشیم
آخه پس فردا بخوان بچه دار بشن، بچه شون میشه شیر برنج!!
مامان گفت:
پس مزاحم نشین!:))))
دوباره فرداش زنگ زد عجز و التماس که حالا ما بیاییم ببینیم چی میشه
مهم عاقبت به خیریه و ال و بل و جیمبل!
- بهله بهله!
عارضم خدمتتون که؛
اومدن!!
حقیقت؛ پسره دوی بعد از نصفه شب (!!!) بود
یحتمل مامانه کور رنگی داشته بنده خدا
ترسیدم پس فردا بخوایم بچه دار شیم
بچه مون بشه نوشابه کوکاکولا!!
* مثل بادبادک باش؛
با اینکه می داند زندگی اش به نخی بند است
اما همچنان در آسمان می خندد و می رقصد...
** دارم تمهیدات یه سفر مجردی رو می چینم
الان این آیکونی ام :))) ذوقمرگ شدگی شدید!
یکی به من بگه اینجا کجاست؟ :نیشخند:
اینجا همونجاست
یعنی عااااااااششششششششششق تیکه ی دو بعد نصفه شبت شدم...خدا نکششتت سنبله
خخخخ
خدا شما رو هم نکشه
حقا که عنوان خوبی برا پستت گذاشتی ...
یا للعجب ...
هههه
اره دیگه
دوی بعد از نصفه شب
کاش منم بتونم ی نه بگم
سنبله جان لینکت کردم فدات شم
بیشتر بهم سر بزن
ههههه
ای جانم
حتما گلی
دوی بعد از نیمه شب :))))))
عزیزم کوکاکولا رو بیخیال، مهم عاقبت به خیریه :))
بله دخترم
بخاطر مسائل دیگه ای قبول نکردم
نه صرفا این
دوی بعد از نصفه شب ..! :)))
والا